رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

يك شب به ياد ماندني برفراز آسمان در رستوران گردان برج ميلاد

سلام جيگر طلاي مامان آخ كه چه قدر بلا شدي  چه قدر بزرگ شدي و چه قدر نوع شيطنت هات عوض شده  من در كل مي خوام بگم براي خودت دلبري شدي و حسابي پيش من و بابا دلبري مي كني   بعد چند وقت كه هماهنگ كرده بوديم بالاخره روز موعد رسيد و من هم از روز قبل زنگ زده بود و ميز براي شام امشب رو هم رزرو كرده بودم. وقتي عصري اومدم دم مهد كودك دنبالت از تو حياط مهد به برج ميلاد رو نشون دادم و گفتم امشب مي خواهيم بريم بالاي اون و بعد از اون بود كه بايد به موج سوال هاي تو پاسخ مي دادم. و تو مسير اتوبان چمران كه برج هم مسير ما بود و تو هر لحظه يك سوال جديد برات پيش مي يومد. كه درش كجاست ؟ چه جوري ميرن توش؟ چه جوري بريم ب...
28 ارديبهشت 1396

كيك blue - كيك آبي

عزيز دلم سلام  نازدونه من كه خيلي دوست دارم و چند وقتيه نتونستم بيام و برات چيزي بنويسم  حال و حسم خرابه  هم جسم و هم روحم كمي داغونه و خسته است  فشار كار و اتفاقات كناري خودش مزيد علت مي شود كه دير به دير بيام . حالا بريم سر اصل مطلب  چند وقتي كه تو مهد شما تولد دوستاتون داره پشت سر هم ميشه و مادر ها دونه دونه براي بچه ها تولد مي گيرن و كيك و بادكنك و شمع و نانا كردن تو مهد  و تو هم عاشق كيك  هي از من سراغ زمان تولد رو مي گرفتي و اينكه كي تولد من ميشه و برام من هم تو مهد تولد ميگيري؟ كه من بهت گفتم آره مامان برات تولد مي گيرم  اما تولدت تابستونه و خيلي ديگه مونده  ام...
16 ارديبهشت 1396
1